بازاریابی شبکه ای نتورک مارکتینگ
| ||
|
کتاب حکایت دولت و فرزانگی نوشته مارک فیشر
بیشتر مردم می ترسند چیزی بخواهند و وقتی عاقبت چیزی می خواهند به اندازه کافی اصرار نمی ورزند . این خطاست" "اگر می خواهی در زندگی موفق شوی باید مطمئن باشی که حق انتخاب نداری .باید پشتت را به دیوار بچسبانی. اشخاصی که در دست به خطر زدن تردید میکنند و از آن احتراز می جویند زیرا همه امکانات را در اختیار ندارند هرگز به جایی نمیرسند.دلیلش ساده است. وقتی همه درهای خروجی را به روی خودت می بندی و پشتت را به دیوار می چسبانی همه قدرتهای درونت را به تحرک وا می داری."
"راه کسب ایمان از طریق تکرار کلام است.کلام دارای اقتدار مطلق است." "اقتدار نفوذ کلام چنان عظیم است که حتی لازم نیست حقیقت داشته باشد تا بر مردم تآثیر کند .
وقتی تخیل و منطق با یکدیگر در تضادند همواره تخیل پیروز می شود " "جهان چیزی جز بازتاب ضمیر درونت نیست .
راز دوگانه دولت راستین : "عشق به هر آنچه می کنی و عشق به دیگران."
"آنان که هیچگاه از آنچه می کنند به راستی لذت نمی برند یا آنان که از رویاهای خود دست کشیده اند به گروه مردگان زنده متعلقند." "نبوغ یعنی به انجام رساندن آنچا از آن لذت می برید . هر روز باید چنان زندگی کنی که گویی آخرین روز زندگی توست . "
"نباید با این احساس مهیب بمیری که ترسهایت عظیمتر از رویاهایت بود و هیچگاه درنیافتی که به راستی از چه لذت می بری."
"به محض اینکه بتوانیم ارباب تقریرمان شویم قادر به انجام هر کار خواهیم بود ."
"بیشتر مردم مانند افرادی که در خواب راه می روند پیوسته در سراسر زندگی حواسشان پرت است . براستی چیز ها یا افرادی را که ملاقات میکنند نمی بینند و به گونه ای زندگی می کنند که گویی خواب هستند . هرگز در زمان حال زندگی نمی کنند . ذهنشان از خطا ها و شکستهایشان و از ترسهای آینده آکنده است . "
" گل سرخ مظهر زندگی است و خارهایش نمایانگر راه تجربه اند : آزمون ها و محنت هایی که هر یک از ما باید برای فهم زیبایی راستین هستی تاب آوریم." "همواره به خاطر بیاور که در اوجی معین دیگر ابری نیست.اگر زندگیت ابری است به این دلیل است که روحت آنقدر که باید بالا نرفته است. "
"اوضاع و شرایط بیرونی همواره بازتاب حالت ذهنی و درونیترین اعتقاد توست.نگذار ترس هدایتگرت باشد . ترس بدترین دشمن توست"...
[ 30 / 8 / 1391برچسب:مطالب آموزشی انگیزشی, ] [ ] [ .:*:. فرشاد مرادی .:*:. ]
دستورالعملهاي سادهي آقاي شواف براي موفقيت اين دستورالعملها و ايدههاي معمولي و در عين حال غيرمعمولي كمك كرد تا زندگي من عوض شود، براي هميشه.
جيم ران (Jim Rohn) ترجمه نیما عربشاهی
آقاي شواف (Mr. Shoaff) اولين مربي من بود كه پيش از مرگ خود در سن 49 سالگي، بهمدت شش سال (از سن 25 تا 31 سالگي) نكات ساده و فوقالعادهاي به من آموخت.
او فقط 9 كلاس سواد داشت. او هرگز دبيرستان را تمام نكرد و به كالج و دانشگاه نرفت. او تجربيات خود را به زباني ساده ميگفت كه براي من -كودكي از مزارع آيداهو- بسيار مهم بود.
اگر ميگفتم «اين همهي پولي است كه شركت ميپردازد» آقاي شواف ميگفت «نه، بهنظر من اين همهي پولي است كه به توميپردازند.»
و من باز به فكر ميافتادم كه «اين يك ديدگاه جديد است.» من با او از چيزهاي خيلي گران حرف ميزدم ولي او در جواب ميگفت «نه، تو استطاعت مالي آنها را نداري.»
و اين براي من، مفهوم جديدي بود. او به من قول داد كه اگر خود را بهتر كنم، ارزشِ داشتن پول بيشتري خواهم داشت. پس آموختم كه نبايد روي شركت كار كنيم؛ بلكه بايد روي خودمان كار كنيم. و اين آغاز راهي بود كه او آنرا «رشد فردي» ميناميد.
همچنين آقاي شواف به من آموخت كه زندگي، چيزهاي بسيار ارزشمند را در طبقات بالاي قفسه ميگذارد بهطوري دست تو به آنها نميرسد مگر اينكه سزاوار آن باشي و صلاحيتش را پيدا كني. اگر آن چيزهاي ارزشمند طبقات بالاي قفسه را ميخواهي بايد روي كتابهايي كه ميخواني بايستي. با هر كتابي كه ميخواني، كمي بالا ميايستي. و اين درس مهم، تأثير عميقي بر زندگي من گذاشت...
موفقيت چيزي است كه بسته به نوع شخصيتتان بهسوي شما جذب ميشود.
اين جمله، زندگي مرا متحول ساخت. و اين درس مهم، تأثير عميقي بر زندگي من گذاشت... اين جمله، زندگي مرا متحول ساخت.
موفقيت، دنبال كردني نيست بلكه بسته به نوع شخصيتتان بهسوي شما جذب ميشود. انرژي خود را متمركز كنيد و تا ميتوانيد شخصيت بهتري پيدا كنيد. مهارتها را بياموزيد. آنها را انجام دهيد. موفقيت را بهسوي خود جذب كنيد.
همين ايدهها و دستورات ساده، زندگي مرا تغيير داد، براي تمام عمر. باز هم از تو متشكرم آقاي شواف.
جيم ران (Jim Rohn) را «نخستين فيلسوف تجارت آمريكا» ميدانند.معروف به پدربزرگ نتورک دنیاست. او سي و نه سال ابه انجام فعاليتها و برگزاري سمينارهايي پرداخت و زندگي انسانهای زیادی از جمله آنتونی رابینز را تغيير داد... او بيش از 6000 شركتكننده و چهار ميليون مخاطب در سراسر جهان دارد. جيم ران در سال 1985 برندهي جايزهي انجمن سخنرانان آمريكا شد. آثار او شامل كتاب، نوارهاي صوتي و تصويري به بيش از هفده اثر ميرسد.روحش شاد...
[ 25 / 8 / 1391برچسب:جیم ران, ] [ ] [ .:*:. فرشاد مرادی .:*:. ]
شعور غازها تِري ليواين (Terri Levine) ترجمه: نيما عربشاهي در يك گروه، اهميت عضو گروه و وظيفه به يك ميزان است.
برخي از افراد ذاتاً گوشهگير هستند و كارهايشان را بهتنهايي بهتر انجام ميدهند، ولي حتي براي اين افراد نيز، فراگيري روحيهي گروهي و كار كردن با ديگران، روش بسيار مفيدي براي دستيابي به موفقيتهاي بيشتر است.
برخي از انسانها، ذاتاً راهبر زاده شده و تمايل دارند كه روش خود را پياده كنند. برخي نيز تمايل دارند «مردم را راهبري كنند». حتي اين افراد نيز بايد با روحيهي گروهي آشنا شوند.
برخي نيز ذاتاً رهرو يا پيرو زاده ميشوند. آنها هميشه ترديد دارند كه فكر يا نظري خاص داشته باشند يا آنرا بيان كنند. آنها معمولاً آدمهاي بيدردسري هستند. آنها نيز بايد روحيهي گروهي را بشناسند.
براي شما داشتن روحيهي جمعي فقط به معني كار كردن در هماهنگي با ديگران نيست،
بلكه يعني: تواناييهاي خود را بشناسيد، به ديگران كمك كنيد، بگذاريد به شما كمك كنند، هر كاري براي ياري رساندن به كل گروه لازم است انجام دهيد، نوبت انجام كارها را رعايت كنيد، ذهني باز داشته و پذيرا باشيد، و هميشه بهياد بياوريد كه همگي شما بهدنبال يك هدف مشترك هستيد.
داشتن روحيهي گروهي يعني غرور و خودپسندي را كنار گذاشتن. روحيهي گروهي يعني مشترك شدن و مراقبت از ديگر اعضاء گروه. يعني اينكه بگذاريد اعضاء گروه با شما شريك شوند و از شما مراقبت كنند. يعني اينكه ممكن است يك روز رئيس گروه باشيد و روز بعد از شما خواسته شود غذاي گروه را تهيه كنيد! كه البته هر دو، وظايف بسيار مهمي هستند.
در يك گروه، اهميت وظيفه و عضو گروه به يك ميزان است و نميتوان گفت كداميك مهمتر است.
يعني قويترها، غرور خود را كنار گذاشته و به ضعيفترها كمك كرده و احترام ميگذارند. يعني درصورت لزوم، شخصيت ضعيفتر، سكان را به دست گرفته و مانند قويترها عمل ميكند. بدين ترتيب، بار مسئوليت وظايف فقط بر شانهي يك يا چند فرد قوي نيست. و از طرفي ناعادلانه است كه كارهاي سبك و پست را فقط يك يا چند نفر خاص انجام دهند. بايد نيروها و استعدادهاي خود را با هم تركيب كرده و به نفع گروه از آنها استفاده كرد. اعضاء يك گروه، نه ارباب هستند و نه رعيت. همگي با هم برابرند. همگي بهعنوان يك تَنِ واحد كار ميكنند اگر چه هريك، شخصيت مجزايي دارند.
حال ميپرسيد اين نكات چه ربطي به شعور غازها دارد؟ خدا را شكر كه بالاخره پرسيديد! ادامهي مطلب به كشف اين نكته كمك ميكند. همچنين فرا ميگيريد كه عضوي از يك گروه بودن و داشتن روحيهي گروهي به چه معني است. شايد آنرا قبلاً خوانده باشيد ولي مرور مجدد آن خالي از لطف نيست.
پنج درس مهم از پرواز غازها
نوشته: ميلتن اولسن (Milton Olson)
«هر پرنده در حالي كه بال ميزند، به «بالا رفتنِ» پرندهي پشت سر خود كمك ميكند. پرواز غازها كه به شكل حرف V است باعث ميشود كه توان پرواز كل گروه بهاندازهي 71% نسبت به توان پرواز يك غاز، افزايش پيدا كند.»
درس 1 : افرادي كه مسير مشترك و حس اجتماعي دارند، سريعتر و راحتتر به هدف خود ميرسند زيرا به يكديگر اعتماد دارند.
«هرگاه غازي از گروه V شكلِ خود خارج شود، متوجه نيروي بازدارندهاي ميشود كه او را به بازگشت به گروه فرا ميخواند تا درنتيجه، آرايش پرواز گروه بههم نخورده و نيروي «بالا برنده» به قوت خويش باقي بماند.ـ
درس 2 : اگر مانند غازها فكر كنيم، در كنار افرادي كه همگي بهسوي يك هدف ميشتابيم خواهيم ماند. به آنها كمك ميكنيم و اجازه ميدهيم كه به ما كمك كنند.
«هرگاه غاز راهبر كه در نوك آرايش V شكل پرواز ميكند خسته شود سريعاً جاي خود را با غاز بعدي عوض ميكند و آرايش گروه باز ميگردد.»
درس 3 : راهبري و انجام كارهاي سخت بايد بهنوبت بين افراد گروه تقسيم شود. زيرا ما نيز مانند غازها به يكديگر متكي هستيم.
«غازهاي عقب گروه در حين پرواز با صدا درآوردن (قات قات كردن) باعث تشويق غازهاي جلوي گروه و درنتيجه حفظ سرعت پرواز ميشوند.»
درس 4 : بايد اطمينان حاصل كنيم كه فريادهاي ما (قات قات كردن ما) باعث تشويق ميشود نه چيزي ديگر.
«هنگامي كه غازي مريض يا زخمي ميشود يا از توان ميافتد، دو غاز ديگر از آرايش گروه خارج شده و همراه با آن پايين ميروند تا آنرا كمك يا حفاظت كنند. آن دو دركنار غاز ضعيف ميمانند تا دوباره به پرواز درآيد يا بميرد. سپس آن دو دوباره به آرايش گروه باز ميگردند. و گروه درصورت مرگ غاز ضعيف، آرايش جديدي به خود ميگيرد.»
درس 5 : اگر مانند غازها فكر كنيم، ما نيز ميتوانيم در زمانها و موقعيتهاي مختلف در كنار يكديگر بمانيم و در عين حال قوي و قدرتمند باشيم.
[ 13 / 8 / 1391برچسب:مطالب تخصصی ام ال ام, ] [ ] [ .:*:. فرشاد مرادی .:*:. ]
Joshua Beistle & Harun Bahri رمز موفقیت شمارۀ 1 افسانۀ تکثیر هر کسی در نتورک مارکتینگ می داند که تکثیر چیست. ایدۀ کلی اش این است که شما دو نفر عضو می گیرید و آنها هم هر کدام دو نفر عضو می گیرند و نفرات جدید هم هر کدام دو نفر و بهمین ترتیب .... این تکثیر است. بدیهی است که تکثیر، جواب نمی دهد وگرنه باید همگی ما اعضای Amway می بودیم. یعنی بمعنای واقعی کلمه در بیزینس به دنیا می آمدیم؛ پرستاران یک سری برگه های عضویت داشتند تا زمانی که به دنیا آمدیم والدینمان بجای ما آنها را امضا کنند. در عمل، چیزی بعنوان تکثیر وجود ندارد. افراد متفاوتند. آنها تواناییهای متفاوت، استعدادهای متفاوت و همچنین سطوح متفاوتی از رضایتمندی را نسبت به ترقی و پیشرفت، دارا هستند (یعنی هر کسی را سطح متفاوتی از پیشرفت، ارضاء می کند). در تکثیر، فرض بر این است که همه یکسان هستند و قادرند کارهای یکسانی انجام دهند. اغلب می شنوم که در نتورک مارکتینگ، مک دونالد را به عنوان نمونۀ بارزی از تکثیر، مثال می زنند. درست است که در هر جای دنیا می توانید یک Big Mac بخرید و تقریباً همان مزۀ Big Mac را می دهد که در محلۀ خودتان خورده اید. احتمالا این هم درست است که خریدار شما در اوهایو همان کالای MLMی را می خرد که خریدار دیگرتان در اونتاریو دریافت می کند. اما این مسئله در مورد افراد، صادق نیست. بین پادویی که بخاطر سه دلار برای شما کار می کند و صاحب یک بیزینس، تفاوتی اساسی وجود دارد. اگرچه هر کدام از آنها وظایف مهمی در سازمان دارند اما فهم آنها از کار و درآمدشان کاملاً متفاوت از یکدیگر است. واضح است که پادو تکثیری از صاحب بیزینس نیست و بالعکس. موفقیت در نتورک مارکتینگ ربطی به تکثیر ندارد بلکه به ساختن سازمان، بستگی دارد. شما در سازمانتان پادوها و صاحبان بیزینس فراوانی خواهید داشت. کار شما در ساختن یک سازمان، کمک به افراد است تا به اندازۀ نقشهایی که خودشان انتخاب کرده اند رشد کنند. برای این کار، شما باید به یک راهبر تبدیل شوید. میزان موفقیت سازمانتان مستقیماً با توانایی شما در راهبری، متناسب است. راه حل، این است که یک برنامۀ آموزشی-مشورتی مناسب بیابید تا هر چه سریعتر تواناییهای راهبریتان را توسعه دهید.
رمز موفقیت شمارۀ 2 فاجعۀ اعتبار
این، یکی از بحث برانگیزترین و جنجالی ترین موضوعات MLM است. من الان نمی توانم تعداد مشتریهایی را برایتان بشمارم که خودم شخصاً در حین عضوگیری با آنها صحبت کردم و همگی اصرار داشتند که از اعتبارهایشان (دایرۀ تأثیرگذاریشان) استفاده نشود. خیلی از ما ارتباطمان را با نزدیکترین آشناهامان از دست داده ایم فقط به این دلیل که آنها را مدام به فرصتهای درآمد زایی یکی پس از دیگری دعوت کرده ایم. بدترین قسمت مسئله آنست که ظاهراَ اعتبارهایمان تنها کسانی هستند که پشتیبانها و کمپانی نتورک مارکتینگ می توانند به ما نشان دهند که چگونه به آنها بفروشیم. اگر برای یک هفته هم در MLM بوده باشید می دانید که اولین کار این است که با استفاده از یک نرمش ذهنی، باید نام هر کسی را می شناسید لیست کنید. قدم بعدی که بی شک به شما هم آموزش داده شده این است که با پشتیبان خود برنامه ای را برای تماس با این افراد، هماهنگ کرده تا این فرصت درآمدزایی را به آنها نیز نشان دهید. "خوب، پس عموی شما در فروش فعالیت می کنه، درسته؟ بیا بهش زنگ بزن و برای جلسۀ پنجشنبه دعوتش کن. لازمه که بدون اتلاف وقت اونو وارد این بیزینس کنیم." آشنا بنظر می آید، نه؟ شرط می بندم که شنیده اید. این حرفها مرا بشدت مأیوس می کرد و فکر می کردم تمامی ندارد. البته اشتباه نکنید. من هم با اعتبارهایم کار کرده ام و تعدادی از افراد خانواده ام را در بیزینسهای مختلفی عضو کردم. مسئله اینجا بود که در نهایت پس از مدتی خودم را در بیزینس دیگری می یافتم و این باعث تیره شدن روابط شخصی می شد. بدتر از همه اینکه دایرۀ تأثیر گذاری ام هم کوچکتر می شد. زمانی که اعتبارهایت را از دست بدهی چکار می کنی؟ باید این سؤال را صد بار پرسیده باشم و همچنین از من پرسیده اند. همۀ جوابها تقریباَ یکجور بودند (البته اگر جوابی داده می شد): "یک نفر را عضو کن تا با اعتبارهای او کار کنیم." من هرگز با دوستان و خانواده ام برای بیزینس سنتی ام تماس نمی گرفتم. چرا برای بیزینس MLM به این روش وابسته باشم؟ بعلاوه، چرا بهترین روش بازاریابی که کمپانی شما می تواند پیشنهاد کند این است که سراغ اعتبارهایتان بروید؟ وقتی برای اولین بار حقیقت را درک کردم، شوکه شدم. کمپانی های نتورک مارکتینگ و همچنین پشتیبان شما چیزی راجع به بازاریابی واقعی نمی دانند. همۀ آنچه آنان می دانند این است که نرخ شکست افراد در این صنعت، 90% است. یعنی شما هم بالاخره رفتنی هستید (یعنی احتمال بیشتری وجود دارد که شما هم یکی از آن 90% باشید). بنابراین کاملاً طبیعی است که آنها بخواهند هر چه سریعتر بیشترین بهره را از شما ببرند. و چه چیزی سریعتر و راحت تر از این روش وجود دارد که شما اعتبارهایتان را وارد کنید؟ مسئله بدتر این است که مشتری، حتی یکبار هم این فیلم نامه به فکرش خطور نمی کند. شما فقط آن چیزی را می دانید که درباره اش صحبت می شود، رفع یکی از نیازها و خواسته های بازار. در عوض، کمپانی به این فکر است که هر چه سریعتر کسی را جایگزین شما کند. تعجب آور نیست که نرخ شکست، 90% باشد چون افراد به دلایل نادرست، وارد سازمان شما می شوند (آنها چون شما را می شناسند وارد می شوند، نه بخاطر نیاز به کالاها یا خدمات شما و یا به این دلیل که واقعاً به دنبال یک بیزینس هستند). راه حل فاجعۀ اعتبار، ساده است. با MLM مانند یک بیزینس واقعی برخورد کنید، بدین معنی که باید بدنبال رفع یک نیاز در بازار باشید. بیاموزید که چگونه برای کالاها و خدماتتان بازاریابی واقعی بکنید. دوستان و آشناها تان را رها کنید مگر اینکه به محصولات و خدمات شما واقعاً نیاز داشته باشند (یا واقعاً اهل بیزینس باشند). به دنبال برنامۀ آموزشی و مشاوره ای لازم برای بازاریاب شدن باشید تا در نتیجه بتوانید همان مهارتها را به گروه خود آموزش داده و از آنها حمایت کنید تا آنها هم همان کارها را انجام دهند. و این همان چیزی است که شما می توانید LEVERAGE بنامید.
(نکته ای را لازم دیدم در اینجا اضافه کنم و آن این است که در نتورک مارکتینگ یک سری اعداد و ارقام وجود دارد. مثلاً یکی همین عدد 90% (نرخ شکست افراد). بعضی از افراد بر این عقیده اند که نمی توان این اعداد را تغییر داد بلکه باید با آنها کار کرد. بدین معنی که مثلاً باید قبول کرد که همیشه 90% از افراد در NM شکست می خورند. ببینید اگر شما قبول کنید که با این عدد کار کنید پس زمان زیادی برای صرف کردن روی افراد نخواهید داشت زیرا قبول کرده اید که 90% افراد سریعاً این بیزینس را ترک می کنند پس باید روشهایی را بکار ببرید که سریع باشند که یکی از این روشها استفاده از مفهوم اعتبار و دایرۀ تأثیرگذاری است. استفاده از اعتبار جهت وارد کردن افراد، مشکلات دیگری از جمله حذف بسیاری از مزایای نتورک را در پی دارد که احتمالاً در فرصتی دیگر به آن خواهیم پرداخت. اگر شما بخواهید عدد 90% را تغییر دهید باید از استراتژی دیگری در بیزینس خود استفاده کنید. |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ] |